::اسیری در اثیری::

کمی هم وبلاگ‌نویسی
بعد سال‌ها مجدد به وبلاگم سر زدم. می‌خواستم تعطیلش کنم اما دلم نیامد. این وبلاگ الان تقریبا 14 ساله است. امشب تمام خاطرات خوب و نوشته‌هایی که دغدغه‌های ذهنی مرا در آن سال‌ها نشان می‌داد، مرور شد. برای اولین بار در محیط کاربری وبلاگ تایپ کردم (قبلا همیشه در ورد تایپ می‌کردم و بعد از ویرایش نهایی در وبلاگ قرار می‌دادم). مطالب را مرور کردم. بعضی از افکار و نوشته‌ها چه‌قدر خام بوده‌اند و من در آن زمان چه‌قدر با اطمینان بعضی از این مطالب را می‌نوشتم. این وبلاگ برای من حکم کتابی تاریخی است که روند فکر و دغدغه‌های مرا در این سال‌ها منعکس می‌کند...

ای‌کاش مجدد مثل سابق به‌جای این شبکه‌های اجتماعی و... به این وبلاگ‌ها بازگردیم. دورهمی داشته باشیم، بنویسیم، نقد کنیم، نقد شویم، نظر بدهیم، تشویق کنیم...

نوشتن لذتی به آدمی می‌دهد که تا کسی تجربه‌اش نکند نمی‌تواند آن را درک کند و متاسفانه این‌روزهای ما چه‌قدر از نوشتن خالی شده است... حتا از گوش کردن هم تقریباً خالی شده است. شنونده‌هایی شده‌ایم که فقط می‌شنویم اما گوش نمی‌دهیم! حرف می‌زنیم اما یا به آن معتقد نیستیم یا عمل نمی‌کنیم. روزگاری معتقد بودم و الان نیز با کمی تغییر، هستم که حرف حق را از عالم بی‌عمل نیز باید پذیرفت. شاید وی اراده‌ی عمل نداشته باشد، دلیلی نمی‌شود در صحت گفتار و فکر او شک نمود... بگذریم. دارم وارد حاشیه‌هایی می‌شوم که ممکن است این مطلب را هم به درازا بیانجامد و هم اینکه از مبحث اصلی دور شود...

به امید روزهایی که؛ «بودیم» و می‌خواستیم شدن را تجربه کنیم. حالا . نه سوخته‌ایم نه خام! و نه حتا نیمه‌خام... جالب است اگر از کسی بپرسیدخود را توصیف کن! چه خواهد گفت؟ به‌راستی چه تعبیر و تعریفی از خود داریم؟ این تعبیر چه‌قدر مسبوق به گذشته است؟ چه‌قدر ناشی از وضعیت فعلی یا آینده‌ی ماست؟

 

 

# نوشته شده در  چهارشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۷ساعت ۲:۱۸ ق.ظ  توسط روان نویس  |