::اسیری در اثیری::

شوکران!

:: شوکران ::

ما آزمـــــــــــــــــوده‌ایم در این شهر، بخت خویش
بیــــــــــــرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

# نوشته شده در  چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۳ساعت ۶:۵۸ ب.ظ  توسط روان نویس  | 

نرم‌افزار و سخت‌افزار زبان نفهم

:: نرم‌افزار و سخت‌افزار زبان نفهم ::

 

بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم تحمل یک انسان زبان نفهم، به مراتب راحت‌تر از تحمل یک سیستم یا کامپیتور زبان نفهم است.  مخصوصاً وقتی که تمام راه‌های ممکن رو برای دور زدن این سیستم "بی‌شعور" امتحان می‌کنی!
منطق سیستم را انسان نوشته و خط به خط برایش دیکته کرده است! اما گاه مثل سگی می‌شود که صاحبش را نمی‌شناسد...

1. پروژه‌ی نرم‌افزاری

یادم هست برای تحویل پروژه‌ای، ابتدا آن را روی لپ‌تاپ اجرا کردیم و از درستی آن مطمئن شدیم. برای اطمینان بیش‌تر حتا لپ‌تاپ را خاموش نکردیم! وقت تحویل پروژه که رسید، هر کاری کردیم اجرا نشد! حالا نمی‌دانم با کدام منطق سازگار است؟ نرم‌افزاری که تا 30 دقیقه پیش به درستی کار می‌کرده و هیچ اتفاق غیرمنتظره‌ای نظیر شروع دوباره (ریست کردن) یا... پیش نیامده است، چرا اجرا نمی‌شود؟!

2. کامپیوتر دم دمی مزاج

در مورد دیگری کامپیوتری را مشاهده کرده‌ام که روشن شدن یا نشدن‌اش به دل‌خواه خود دستگاه است! تمامی قطعه‌های آن را بررسی کرده‌ام و هیچ‌گونه عیب سخت‌افزاری ندارد... البته هم‌اکنون دلبستگی خاصی بین ماست. گاه دل‌ام برای اذیت‌های‌اش تنگ می‌شود... بارها خواسته‌ام جز اموال اسقاطی اعلام کنم! اما دل‌ام نمی‌آید... مثل کسی که امیدوار است عزیز بیمارش که در کماست، بهبود یابد، من نیز امیدوارم روزی بیاید که این کامپیوتر صحیح و سالم کار کند...

3. ویرایش پوسته‌ی وبلاگ

وبلاگ حاضر قبلاً پوسته‌یِ پویاتر و زیبایی داشت اما به‌خاطر مشغله‌ی کاری و شاید بهتر است بگویم، نبود حس! طرح بلاگ را بسیار ساده کرده‌ام... یادم هست سال‌های 83-84 که بلاگفا تازه پا به عرصه‌ی اینترنت گذاشته بود، وقتی که کدهای پوسته‌ی بلاگفا را داخل نرم‌افزار ویرایش‌گر html مانندFront Page  (آن موقع این نرم‌افزار خیلی طرفدار داشت) کپی می‌کردیم. هنگامی که خروجی کار را با کپی مجدد به داخل محیط ویرایش پوسته‌ی بلاگفا انجام می‌دادیم با مشکلات جالبی روبه‌رو می‌شدیم که به یکی از آن‌ها اشاره می‌کنم. بلاگفا از یک‌سری کدهای اختصاصی برای ارتباط به هسته‌یِ سایت بهره می‌جوید و هنگامی که این کدها داخل پوسته استفاده شوند، می‌توان از آن‌ها استفاده نمود. امکان درج نظر، نام نویسنده، عنوان وبلاگ و... همه‌ی این‌ها امکاناتی هستند که یک کد اختصاصی و مشترک در تمام بلاگ‌های سایت بلاگفا دارند. گاه بعد از ویرایش پوسته، با این‌که هیچ دخل و تصرفی در این کدها صورت نمی‌گرفت، قسمت نظرات، عنوان وبلاگ یا... نمایش داده نمی‌شد!

سرچشمه‌ی این مشکل را یافته بودم و به‌خاطر این بود که کد اسکی علایم -> و <- به هم می‌ریخت. برای حل این مشکل نیز دو راه وجود داشت، یا باید تمامی کدهایی که مشکل داشتند به شکل علایم بالا اصلاح می‌شدند، یا این‌که کد را دوبار داخل ویرایش‌گر فرانت پیج paste می کردیم! پر واضح بود که این مشکل از سمت بلاگ‌فا نبود و به نوعی مشکل از نرم‌افزار فرانت پیج بود... اما نحوه‌یِ راه حل دوم این مشکل جای بسی تأمل و تعجب داشت!!


پی‌نوشت:

1. موارد این‌چنینی در سابقه‌ای که در استفاده از نرم‌افزار دارم بسیار است. در این‌جا فقط به سه نمونه از آن‌ها اشاره کردم...

2. تمامی شخصیت‌هایِ انسانی و غیرانسانی در این نوشتار واقعی هستند! و علت نگارش این نوشتار، دردسرهایی بود که دو روز اخیر با سامانه‌ای داشته‌ام...

# نوشته شده در  جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳ساعت ۶:۱ ب.ظ  توسط روان نویس  | 

:: گذری بر فیلم دیدنی Coherence ::

به کارگردانی James Ward Byrkit

دیرگاهی‌ست درباره‌ی فیلم‌هایی که می‌بینم به تأمل می‌نشینم و گاه قلم بر می‌دارم و چند خطی از آن را می‌نویسم... متن حاضر یکی از نوشته‌هایی‌ست که مایلم با شما به اشتراک بگذارم...

نخست توصیه می‌کنم اگر این فیلم را ندیده‌اید حتما تماشا کنید.

این فیلم بر پایه‌ی نظریه‌ای به نام "انسجام" ساخته شده است. فیلمی که ژانر آن علمی است اما از دید دیگری حتا می‌تواند ژانر وحشت نیز داشته باشد. ژانر وحشت از دنیایی که گویی آدمی در آن معلق است.

دنیای این فیلم، گویی هم واقعی است هم واقعی نیست! در این فیلم 8 دوست در خانه‌ای برای صرف شام دور هم جمع شده‌اند. آن شب مصادف می‌شود با گذر ستاره‌ای دنباله‌دار که اتفاق‌های جالبی رخ می‌دهد. فقط پس از چند دقیقه از گذر این ستاره‌ی دنباله‌دار، سوژه‌های فیلم متوجه اتفاق‌های جدید می‌شوند. برق شهر قطع می‌شود. دو نفر از آن‌ها برای مشاوره گرفتن از برادر یکی از میهمانان به بیرون خانه می‌روند اما وقتی بر می‌گردند با واقعیت‌های عجیب و جالبی رو‌به‌رو می‌شوند. یکی از آن‌ها که کاملا بهت زده است در خانه‌ای نزدیک خانه‌شان دقیقا هشت نفر مانند خودشان می‌بیند!

در این‌جا کلید داستان زده می‌شود و داستان با کشش‌هایی که بین سوژه‌های فیلم اتفاق می‌افتد جریان می‌یابد. یکی از افراد خانه برای این‌که می‌ترسد همتای خود در خانه‌ی دیگر ممکن است مست شود و به دیگران آسیب برساند برای کشتن همتای خود راهی آن خانه می‌شود. اما مشکل به این‌جا ختم نمی‌شود. گویی آن‌ها در چند کلونی هستند. گویا تکثیر شده‌اند. با بیرون‌رفت افراد خانه، جای آن‌ها با هم عوض می‌شود و مشکلاتی پیش می‌آید...

در آخر نیز دوباره تماشای این فیلم زیبا را توصیه می‌کنم...

# نوشته شده در  دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳ساعت ۹:۳۱ ب.ظ  توسط روان نویس  | 

سلام، خداحافظ

:: سلام، خداحافظ ::

 روزی خواهد آمد که دیگر
دست‌هایت را
از جیبت در نمی‌آوری
و جای سلام
می‌گویی
خداحافظ رفیق!

 

21 خرداد 93 ساعت 9:10 شب.

# نوشته شده در  شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳ساعت ۹:۳۶ ب.ظ  توسط روان نویس  |