::اسیری در اثیری::

زنان و جامعه

:: زنان و جامعه ::

 

روزنامه جام‌جم را ورق می‌زدم، رسیدم به صفحه "زنان"، بارها همین صفحه را سرسری رد کرده بودم.

اما یک‌باره سؤالی در ذهنم طرح شد: چرا "زنان"؟، چرا صفحه "مردان ندارد"؟

 

بیش‌تر نشریات و روزنامه‌ها صفحه‌ای را به زنان اختصاص داده‌اند. اما کمتر از خود پرسیده‌ایم چرا؟ در جواب می‌توان گفت حتما چیزی هست و یا این‌که حرفی هست که نیاز به گفتن داشته باشد. وگرنه نیازی به اختصاص یک صفحه به زنان نبود.

حالا می‌آیی مطالب آن صفحه را می‌خوانی، می‌بینی بیش‌تر از درد گفته‌اند. در جایی آورده شده که به زنان معلول توجه نمی‌شود. در جایی دیگر زنان حافظ کانون گرم خانواده هستند. و در جای دیگر خشونت علیه ایشان مطرح شده است. اما بنده کمتر دیده‌ام که از موفقیت‌ها بگویند. به قول معروف بیایند نیمه پر لیوان را ببیند و یا این‌که آن روی سکه را هم ببینند. البته نمی‌گویم نیمه معروف خالی لیوان را نبینند. بلکه حداقل هر چند یک‌دفعه سکه را برگردانند و درباره آن رویش هم بنویسند. اگر یادتان باشد تلویزیون برنامه‌ای داشت (البته سری جدیدش نیز در حال پخش است.) به نام "هزار راه نرفته..."، بنده همیشه به این برنامه با دید انتقادی نگاه می‌کردم، چرا که عقیده داشتم تاثیرهای منفی این برنامه بر روی خانواده‌ها بیش‌تر از تاثیرات مثبت آن است. اگر عنوان همین برنامه را به "هزاران راه رفته." تغییر می‌دادند بهتر بود. به‌جای این‌که از مشکلات خانواده‌ها می‌گفتند، می‌آمدند با معرفی خانواده‌های موفق، مردم را به الگوبرداری از این خانواده‌ها تشویق می‌کردند.در برنامه‌ای یادم هست که زن خانواده عنوان نمود برای این‌که شوهر خود را به خانه راه ندهد قفل خانه خود را عوض کرده است. در نگاه اول ممکن است بگوییم که خوب ایشان کار ناصوابی انجام داده‌اند. اما این نظر، مقبول همه نیست. حتی احتمال دارد بعضی از خانواده‌ها همین رفتار را با اعضای خود کنند. به قول معروف راه و چاه را یاد گرفته‌اند.

برگرفته از سایت کسوف - 8 مارس

هدف از نوشتار بالا که تاحدودی موجب خارج شدن از مبحث اصلی شد، تذکر این مهم بود که نشان دادن درد همیشه کارساز و خوب نیست. بعضی‌ها عقیده دارند که با افشای این نوع رفتارها نسبت به زنان می‌توان به دولت فشار آورد تا قوانینی برای مصون بودن ایشان تصویب کنند. اما به عقیده بنده اگر مردم از نظر فرهنگی خوب تربیت شده باشند کمتر نیاز به اصلاحات این‌چنینی احساس می‌شود.

البته این نوشتار کاملا نسبی است و بنده نیز ادعای حق بودن تمام آن را ندارم. تنها بیان نظر شخصی‌ام بود برای رفع مشکلات زنان.

خیلی‌ها فکر می‌کنند که این مردان‌اند که به حق آن‌ها اجحاف داشته و آن‌ها را از داشتن امکانات برابر محروم کرده‌اند. اما به‌نظر من خود زنان‌اند که باعث محرومیت خود شده‌اند. البته فرهنگ مردسالاری ما نیز تاحدودی تاثیر خود را گذاشته است، اما هم‌اکنون شاهد حضور زنان در اکثر مشاغل و حرفه‌ها و رشته‌های تخصصی هستیم، البته ناگفته نماند که با این اوصاف هنوز زنان از مدیریت سازمان‌ها و نهادهای بزرگ محرومند. عکس‌هایی که سال پیش در جریان اعتراض زنان به تبعیض علیه ایشان گرفته شده بود، در جای جای آن شاهد زنان آشوب‌شکن! بودیم که با باطوم زنان را پراکنده می‌کردند. خیلی جالب است که از دست خودی باطوم بخوری! رفع تبعیضی که آن‌ها در خیابان‌ها خواستار آن بودند، شامل همان زنان آشوب‌شکن هم می‌شد، اما این‌جاست که باید گفت: زکه نالیم از ماست که بر ماست... ، سال پیش در کارگاه MDG (اهداف هزاره) شرکت کرده بودم، در جلسه پانلی که موضوع آن دفاع از حقوق زن بود، بحث به استثمار زنان با حقوق کم کشید، خانمی که می‌خواست از غافله عقب نماند،‌ گفت: "خیلی ببخشیدها، من واقعاً معذرت می‌خواهم که در این جمع ناهمگون (منظور همان جمع مرد و زن است) این حرف را می‌زنم، اما این حقوق‌ها حتی کفاف لوازم آرایش آن‌ها را نمی‌کند، یک خانم حداقل ماهی 20.000 تومان به همین چیزها می‌پردازد!"، یک‌باره تسهیل‌گر کارگاه (خانم دکتر شهسواری) برآشوبید و گفت: چرا می‌گویی معذرت می‌خواهم ببخشید، مگر خود تو ریمل به چشمانت نزده‌ای، گفت: چرا؟ دوباره پرسید مگر شما این جمع را به‌عنوان یک جمع فرهیخته و اهل گفتمان قبول ندارید؟ گفت چرا قبول دارم. تسهیل‌گر برای روشن نمودن منظورش گفت: ببینید وقتی شما از بیان این‌حرف‌ها عاجزید و گرفتار کش و قوس تعارف هستید پس چطور می‌خواهید از حق خود دفاع کنید. وقتی که شما برای بیان استثمار زنان با حقوق کم لبتان را گاز می‌گیرید و برای بیان آن سرخ و سفید می‌شوید، چگونه می‌خواهید در برابر فشارها بایستید و حرفتان را بزنید.

# نوشته شده در  پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۸۵ساعت ۹:۴۱ ب.ظ  توسط روان نویس  |