::اسیری در اثیری::

انتظار
انتظار ...
       مذهب اعتراض
               همین و بس .
                       شما چه فکر می کنید ؟
# نوشته شده در  چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۴ساعت ۱:۲۸ ب.ظ  توسط روان نویس  | 

رشته دانشگاهی ...

۩ نحوه برخورد دیگران با توجه به رشته دانشگاهی  ۩

 

آیا تا به حال فکر کرده اید که رشته دانشگاهی ما چقدر برای دیگران مهم است ؟ و دیگران چگونه ما را بر حسب رشته هامان دسته بندی می کنند؟ جواب این سوال برای خود من خیلی گنگ و نامفهوم بود تا اینکه این بحث را در جلسه ای مطرح نمودم .

 هر کسی نظر خود را می داد اما همه ما بر روی این موضوع اتفاق نظر داشتیم که رشته دانشگاهی ما ، تا حدودی در نحوه برخورد دیگران نسبت به ما موثر است چرا که نمودهای عینی آن را در اطراف خودمان دیده بودیم .

رشته دانشگاهی در واقع برای بعضی از اشخاص وسیله ای ست برای ابراز وجود و خودنمایی ، ممکن است این جملات برای برخی از شما پیش پا افتاده و غیر واقعی باشد اما من به وضوح دیده ام که بعضی از اشخاص با پز رشته و مدرک تحصیلی شان چه فخرها که نمی فروشند . در همان جلسه که بودیم یکی از بچه ها به نکته خیلی جالبی اشاره نمود و گفت مهم رشته تحصیلی ما نیست مهم خود ما هستیم که به رشته تحصیلی مان ارزش می دهیم . خواه منفی ، خواه مثبت ، و ارزش هر شخصی به رشته دانشگاهی اش نیست بلکه ارزش هر شخص خود شخص است بدون در نظر گرفتن رشته ، یعنی ما حق نداریم اشخاص را بر مبنای رشته تحصیلی شان طبقه بندی کنیم و بعضی را بر بعضی دیگر رجحان ببخشیم . همه ما می دانیم که پزشکی از قدیم رشته خوبی بوده و هست و از لحاظ جایگاه اجتماعی نیز دارای امتیاز ویژه ای می باشد از طرف دیگر مهندس های جامعه نیز از شان اجتماعی خوبی برخوردار هستند حالا من یک سوال می پرسم ، به نظر شما چرا این گونه رشته ها دارای ارزش اجتماعی هستند ؟ و چرا دیگران به تحصیلکرده های این رشته ها از نگاه دیگری می نگرند ؟ هنوز آرزوی خیلی از پدر مادرها دکتر یا مهندس شدن فرزندشان است و اگر فرزند ایشان به رشته دیگری گرایش داشته باشند زمین و آسمان را به هم پیوند می دهند که فرزندشان از تصمیم خود روی گرداند . به نظر من آنچه که این قبیل پدر مادرها را نسبت به این رشته ها مشتاق نموده است را می توان در موارد زیر ریشه یابی نمود :

1 – جایگاه مطلوب اجتماعی

2 – درآمد نسبتا خوب

در مورد جایگاه اجتماعی باید گفت که مردم ما ، مردم 40 یا 50 سال پیش نیستند و تقریبا در هر خانواده ای یک دانشجو یافت می شود یعنی خانواده ها از لحاظ فرهنگی رشد چشمگیر و موثری پیدا کرده اند منظور من این است که خانواده ها و فامیل به علت تعدد و تنوع رشته های دانشگاهی فرزندان و بستگانشان با رشته های دانشگاهی آشنا شده اند پس دیگر مشکل ناآشنا بودن اشخاص با رشته ها حل شده است . از طرفی خانواده ها دیده اند که در رشته های دیگر هم می توان درآمد خوبی کسب نمود . اما متاسفانه با توجه به تفاسیر بالا ، دید بعضی از خانواده ها به رشته های خاص ، طور دیگری ست و ارزش آن رشته ها را بالاتر از رشته های موجود می بینند .

هدف من از طرح این موضوع این است که بگویم ارزش هر شخصی به خود اوست و نباید رشته تحصیلی طرف ، در نحوه برخورد ما تاثیری داشته باشد ( البته داخل پرانتز نکته ای را عرض کنم و آن این است که انسانها طبیعتا جذب انسان های دانشمند می شوند و آن هم به خاطر اطلاعاتی است که طرف در اختیار ایشان می گذارد کما اینکه اگر دانشمند بخیلی باشد از وی دوری می گزینند)

 

# نوشته شده در  یکشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۴ساعت ۱:۶ ب.ظ  توسط روان نویس  | 

فقر ...

۩ درد فقر  ۩

 

بدان تا دلم منزل فقر گیرد

به از صبر منزل نمایی نبینم

:: خاقانی ::

 

نمي دانم شمائي که وبلاگ مرا مي خوانيد تا به حال طعم فقر را چشيده ايد يا نه؟

اما اين را مي دانم که لااقل فقر را از سينماي خارج و ايران ديده ايد . يا گدايان خيابان ها را در حال التماس فقط براي سکه اي ناچيز ديده ايد . نمي دانم تا به حال شده که به خاطر 25 تومان مجبور بشويد پياه به خانه برگرديد ؟ يا اينکه تا به حال برايتان اتفاق افتاده در شهري غريب در پارک بخوابيد ؟ اين مشکلها ممکن است براي هر کسي اتفاق بيفتد .

 علت اينکه اين مقدمه را نوشته ام اين است که فردي به نام محمد و مشهور به ممد آواره به قول معروف اهل هتل کارتن بود و شبها جايي براي خوابيدن نداشت . حتي خود من ديده بودم با اينکه 10 – 20 سانتي متر برف روي لحافش بود باز سرما را تحمل مي کرد اما روزي از بد روزگار که سرماي زمستان به 30- رسيده بود سرماي سخت زمستان ممد آواره را براي هميشه از دنيا رهانيد . درست وقتي که ما در گرماي بخاري هامان خوابيده بوديم به قول نيما يوشيج : آي آدمها که در ساحل شاد و خندانيد  يک نفر دارد در آب مي سپارد جان ! گرماي بخاري هاي ما نيز نگذاشت ببينيم که انساني در سرماي زمستان مي سپارد جان .

اين تنها قرباني فقر و بي خانماني نيست و قطعا شما نيز در اطراف خود به اينگونه موارد برخورده ايد اما تا به حال لحظه اي انديشيده ايد . پس مهر ، محبت ، همدوستي ، نوع دوستي ، هايمان کجا رفته است مگر نه اينکه بني آدم اعضاي يکديگرند . آيا بر ما نيست حفاظت از همنوعانمان ؟ که در آفرينش ز يک گوهريم و از يک اصليم . کمي در اينباره بيانديشيد .

من شعر زير را براي تمام فقراي جهان سروده ام و آن را به ممد آواره تقديم مي کنم .

 

:: فقر ::

 

آنگاه که در غربال ها

دنيا تکه تکه مي نمود

از درگاه چشم هامان ،

غربال ها را شکستيم

ليک

فراموش کرده بوديم

که نگاه هامان را بشکنيم .

 

تحفه آسمان چه بود ؟

جز بارش رشته هاي کبود

که پيراهني شد براي زمين

نه براي سرما

که براي پوشش ،

 

جز عطش هديه اي نبخشيد

چشمه ها با زلالي هاشان

به تن هاي خسته مردم شهر

آن هنگام که کودکي را

در سرماي زمستان

در زير بارش برف و باران

در غرش رعد و رويت برق

بي نصيب گذاشتيم

 از فروش سيمهاي ظرفشويي

کجا ؟

کجا نوشتند بي مهري هامان را

اي کاش سيمهاي دلشويي داشت با خود

آن پسرک با انگشتان کبود

که هرکدامشان

حکايتي از فقر بود .

 

آن هنگام که آرميديم در بسترهامان

در گرماي بخاري ها ،

يکبار هم گفتيم ؟

پسرکي جان مي دهد در لاي کارتن ها !

 

چه بي تفاوت گذشتيم

از کاسه هاي فقر

که به اندازه يک عمر بود

عمق هاشان ،

_ يک سکه 5 توماني _

اين بود سخاوتهامان .

کمي صادق باشيم

اين بود انساني که خدا آفريد ؟

اين بود ... ؟

 

همدردی هایتان را در قسمت نظرات برایم بنگارید

 

 

 

 

# نوشته شده در  شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۴ساعت ۸:۴۸ ق.ظ  توسط روان نویس  | 

بلاتکلیفی ...

با بلاتکلیفی چگونه کنار بیایم ؟

 

مطلبــــــی ننوشتیــــم و شد ایامی چند

محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند

با اجازه حافظ

 

آیا تا به حال برایتان اتفاق افتاده که در حالت بلاتکلیفی قرار بگیرید ؟ چه کرده اید ؟

بدترین حالت انتظار حالت بلاتکلیفی است مثل زندانی ای می ماند که نمی داند رفتنی ست یا ماندنی ؟ و یک حالت انزجار بسیار بدی به وی دست داده است.

بلاتکیفی در هر حالت می تواند حتی انسانهای بزرگ را زیر چرخهای آسیاب خود ، خرد کند زیرا جلوی هرگونه فعالیت و حرکت را از ما می گیرد  و ما را چون آبی می کند که در گودالی محصور است و محکوم به مرداب شدن . اما اگر هوشیار باشیم معمولا می توانیم با این حالت روانی نیز مقابله کنیم . زیرا  انسان را برای توانایی آفریده اند نه ناتوانی ، ( در بسیار از مواردی که ما نمی توانیم با مشکل خود کنار بیایم و آن را با عدم توانایی خود می سنجیم باید به واقع بگویم که در بیشتر ماها تنبلی = ناتوانایی است . پس با پشتکار می توانیم بر مشکلات خود فائق آییم ) از بحث دور نشویم ، پس ما تا اینجا دریافتیم که با حالت بلاتکلیفی نیز می توان کنار آمد و اثرات نامطلوب آن را می توان تا حد بسیار زیادی کاهش داد . به نظر شخصی من که به هیچ عنوان علمی نیست بلکه تجربی ست و خود این روش را آزموده ام ، در این حالت باید اینگونه عمل کنیم تا حدالامکان از آسیبهای روانی مصون شویم :

1 - در حال زندگی کنیم منظور من از اینکه در حال زندگی کنیم این نیست که گذشته را از یاد ببریم و آینده را نیز در نظر نداشته باشیم بلکه منظور من این است که هر لحظه را برای همان لحظه زندگی کنیم نه عقبتر و نه جلوتر  به قول مسیح هر لحظه متولد بشویم . در واقع با تجربه گرفتن از گذشته امروز خود را برای فردایمان بسازیم اگر این روش را سر لوحه زندگی خود قرار دهیم و ذهنیات منفی خود را پاک کنیم نه تنها در این باب که با بسیاری از مشکلاتی که هر روز با آنها روبرو هستیم می توانیم دست و پنجه نرم کرده و پشت آنها را به خاک بمالیم .

2 – با استرس هایمان کنار بیاییم ، توجه داشته باشید که سرکوب یک ناهنجاری خود می تواند ناهنجاری دیگری به ارمغان آورد . پس به جای اینکه با استرس ها مقابله کنیم آنها را بپذیریم و سپس در جهت بهبود وضع موجود قدم برداریم که این از راه توکل به خدا و متوسل شدن به درگاه ربوبی حق تعالی حاصل می شود . زیرا تحقیقات به عمل آمده از سوی دانشنمدان حاکی ست که بهترین راه مقابله با استرسها ایمان است . زیرا فردی که به مشیت الهی اعتقاد دارد کمتر بهم می ریزد و بهتر می تواند با چالش های پیش رویش کنار بیاید .

# نوشته شده در  شنبه ۵ شهریور ۱۳۸۴ساعت ۱۱:۳۴ ب.ظ  توسط روان نویس  | 

بلاگفا
برای خواندن مطلب مدیر بلاگفا به آدرس http://news.blogfa.com
مراجعه کنيد
# نوشته شده در  جمعه ۴ شهریور ۱۳۸۴ساعت ۴:۲۴ ب.ظ  توسط روان نویس  | 

نامه ای به مدیر بلاگفا

سلام

نوشته محنت انگیز و تاسف بار شما را خواندم و بسیار تاسف خوردم به حال کسانی که هنوز مفهوم وبلاگ را به درستی درنیافته اند و دهان به دشنام و تهدید می گشایند . در کشوری که مردمش از هرگونه آزادی محرومند ، فقط همین وبلاگ ها می مانند تا آنها عقاید شخصیشان را انتشار بدهند تا دیگران نیز استفاده نمایند.

قدمی که بلاگفا در راه فرهنگ سازی فارسی زبانان برداشته است شایسته تقدیر است زیرا در قبال فضای نامحدودی که در اختیار کاربران خود قرار می دهد هیچگونه چشمداشتی ندارد به غیر از اینکه گامی در راه آگاهی جامعه برداشته باشد . بر ماست که از زحمات شما تشکر کنیم و خسته نباشید واقعی عرض کنیم .

راجع به اینکه فرموده بودید بعضی ها از تصاویر غیراخلاقی در وبلاگ خود استفاده می نمایند باید گفت : از کوزه همان تراود که در اوست و به قول مولانا هر کسی از ظن خود کند ادراک ، این که هدف آنها از راه اندازی وبلاگ ، غیراخلاقی ست مربوط به خود آنهاست نه شما .زیرا آنقدر بیمار هستند که در بلاگفا که به حق قدرتمند ترین وبلاگ فارسی است ، مطالب و تصاویر غیر اخلاقیشان را انتشار می دهند .

سخن را دراز نمی کنم و سرتان را که اطمینان دارم شلوغ است بیشتر از اینها درد نمی آورم

در آخر تنها می گویم خسته نباشید و حق یارتان

کوچک شما 

روان نویس

# نوشته شده در  جمعه ۴ شهریور ۱۳۸۴ساعت ۴:۸ ب.ظ  توسط روان نویس  |